بهشت من

باغ سرخ سیب و گیلاس

بوی خوب نرگس و یاس

باتو در عمق بهشتم

چشمه ی جوشان احساس

فراموشی

یادم رفته بود انگار قرارمان .یادم رفته بود که چقدر التماس می کردی : یادت نرود وقتی که خورشید دامنش را روی دنیا پخش می کند، پابرهنه باد که روی پای علف های بیچاره می دود و دادشان را در می آورد. یادت نرود قرارمان را که سال هاست با هم تمدیدش کردیم . یادت نرود که زیبایی روز های طلایی مان تکرار شدنی نیست.

من یادم رفته بود ولی تو هم یادت نبود . یادت نبود که قرارمان تکرار شدنی نیست. یادت نبود که چه قدر برای رسیدنش نقشه کشیده بودیم. حتی یادت رفته بود که ساعت روی دیوار چند بار ساعت ۷ را داد  زد . اما تو دامن خورشید را ندیدی ، فریاد علف ها را نشنیدی و چه بی رحمانه سال هاست که من را هم ندیدی . من را که چه مشتاق به سمت تو و به خاطر تو دویدم و اشک هایم را پشت سرم جا گذاشتم تو اصلا من را ندیدی

چه قدر فراموش کار شده ای ؟

بی چاره

در ظلمتی بی مانند گرفتار است

بی چاره

شاید سال هاست که خورشید را ندیده باشد

شاید سال هاست که در ته گودالی پر از وحشت گرفتار شده باشد

شاید قرن هاست که کسی یادی از او نکرده باشد

بی چاره سال هاست که برایش می نویسند

ولی دل هایشان را مکر

چشمانشان را غبار کینه

و احساساتشان از گور پر شده است

بی چاره سال هاست که فریاد می زند

اما هنوز کسی برای نجاتش از عمق سینه نیامده است

بی چاره دل.......

احساس

باز با احساس تنهایی خود تنهایم

باز در باغ دلم

جای نیلوفر و یاس

گل بی رنگ بیا می کارم

کاش این لحظه ی تلخ

کاش این حس عجیب

کاش این عشق دروغ

لحظه ای از من و این تقدیرم

دست بردارد و از بام دلم

دور شود

کاش احساس کمی بهتر از این

در ته واژه ی کاش

چشم در راه من است

 

بی تو

بی تو این ثانیه ها دلگیرند

لحظه ها با خودشان درگیرند

تو نبودی که در این فاصله ها

نفس قافیه ها می گیرند

 

 

چه می شود اگر کسی

سری زند به دوستی

به این تمام نا تمام

به این شکسته ، با مرام

چه می شود اگر کسی

به این نوشته تن دهد

کسی که فکر نو دهد

به بیت بیت شعر خود

به این غریبه جا دهد

چه می شود اگر کسی

که بوی توبه می دهد

به این تمام نا تمام

نوید تازه ای دهد

امید دیگری شود

چه می شود اگر کسی

کمی قشنگتر از این

به کنج غربت غریب

نشان آشنا دهد

چه می شود اگر کسی..............