بی تو

خاطراتت را با خود ببر حتی یک لحظه هم بودنت کافی است تا اشک هایم را جاری کند تو را به تمام مقدساتی که می پرستی خانه ی دلم را ترک کن که می خواهم تنها لحظه ای از باقی عمرم را نفس بکشم

چقدر تلخ است زبانت، که طعم آن تا ابد در ذائقه ی احساسم باقی خواهد ماند. تو تعبیر تمام کابوس هایی هستی که انسان را به خود می آورد. من می خواهم در بن بستی از دوردست ترین خاطرات زندگی ام تو را دفن کنم. می خواهم آن قدر از تو و بودنت دور شوم که انگار هرگز نبودی.

سخت است بی تو زندگی. چرا که بی تو زندگی یکنواخت می شود. بی تو همه چیز همیشه خوب است!!!!!!!!!

وقتی تو نیستی

وقتی تو نیستی من با تمام دوست داشتن هایم تنها می مانم و می شمارمشان راستش را بخواهی تکراری شده اندمثل خانه ماشین آخرین سیستم ویلا زمین ملک عمر طولانی خوشبختی سلامتی بچه و..........

تمامی ندارند و مدام تکرار می شوند حتی به یادآوردنشان عذاب آوراست لحظه های قشنگ وقتی بین کسانی هستی که تکراری اند و به زور تحمل شان می کنی

دلخوشی به همسر و فرزندانت که آنها هم نمی توانند دائما راضی ات کنند

زیبایی های دنیایی که با زشتی های فراوانی که آدم هایش ساخته اند دیده نمی شود.

باور کن وقتی تو نیستی حتی زنده بودن و نفس کشیدن هم سخت است. آن قدر آدم ها نامردند که یادت می رود تو هم جزوی از آنهایی و به خودت می قبولانی که من فرق می کنم ولی واقعا من هم گاهی فراموشت می کنم و نامرد می شوم

من خیلی وقت ها دلم برایت تنگ می شود!!!!!!!!!!

هرگز


هرگز به من دل نبند و هرگز از من متنفر نباش

هرگز آرزو نکن که من باشی و هرگز امیدوار نباش که روزی تو شوم

هرگز برای من دعا نکن و هرگز به دعا کردنم دلخوش نباش

هرگز برای گریه هایم اشک نریز و هرگز برای لبخند هایم نخند

هرگز هرگز هرگز هرگز

من هیچ وقت آدم نبودم!!!!!!!!!!!

معجزه


تعجب نکن شکست خوردنم حتمی بود

به پاهایم نگاه کن این ها که توان دویدن نداشت

به چشم هایم نگاه کن جز تاریکی چیزی نمی بیند

به من نگاه کن هنوز در تمرین هم شکست می خورم

چه انتظاری داشتی؟

من نمی توانم معجزه کنم!!!!!!!!!

ای کاش


خسته ام از دنیایی که من را در خودش حبس کرده است خسته ام از کسانی که من را با خودشان زنجیر کرده اند

خسته ام از زمانی که مجبورم باشم من از همه ی چیز هایی که من را به جبر به این دنیا گره می زنند بیزارم

من از همه چیز و همه کس بیزارم

خدایا در این دنیایی که به جز"من" نام دیگری ارزش ندارد و همه ی من ها باید فقط فدای یک نفر باشد

از دنیایی که هر کس من خودش را به دوش می کشد و برای خودش هر کاری بخواهد انجام می دهد بدون این که به دیگران هیچ توجهی داشته باشد

از این لحظاتی که مجبورم خودم را فدای دیگرانی که من را نمی بینند و نمی فهمند کنم بیزارم

ای کاش به جای این که به این دنیا تبعیدم کنی در دنیای خودت دارم می زدی

ای کاش رهایم می کردی از این اجل همیشگی از این دنیای بی پایان از این ظلمت کده که تمام من ها را گرفتار منیت کرده

ای کاش کمی دلت برای من می سوخت تا آزادی را به من ارزانی می کردی تا به دور از هرکس و هرچیز فقط برای خودم بودم و بدون ترس از آینده فقط به تو و خودم فکر می کردم ای کاش