بانوی بهار
بانوی بهاریم بیا کنارم هزار هزار سال عاطفه روییده
می دانی پاییزها به یاد چشم های تو هزار رنگ می شوند
طبیعت بهار به افتخار عطر ناب تو با گلاب آذین می بندد
تابستان نمی تواند ذره ای از گرمای وجودت را با تابش زیرکانه ی چراغ آسمان تداعی کند
زمستان به سفیدی روح پاکت نخواهد رسید
می دانی چرا با پاییز شروع کرده ام؟!!!!!
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم خرداد ۱۳۹۳ ساعت 19:54 توسط غریبه ی آشنا
|